توی افتاب 2 ساعت پیاده روی کلافم کرد. شب  خسته و کوفته و روز بعد سرم درد گرفت.

هیچی حالگیر تر از این نیست که مجبور باشی2 ساعت پیاده تا خونه راه بری.

البته روشهای دیگه ای ام هست که اگه باز این روند تکرار شه مجبورم برم سراغ اون روشها.

از اینکه نتونم مثل بقیه برم دانشگاه وشهریه بدم داشتم خفه میشدم. با همه ی بدبختی ها رفتم  و دانشگاه ثبت نام کردم. شهریه رو قسطی کردن. برا همه نه فقط برای من. 500 تومن پولی که از کافینت میگیرم اخر برج میدم شهریه. اخر ترم هم یه چیزی باید بزارم روش که تسویه شه که اونم امیدم به وام دانشجوییه.

البته اگه نگن که تو قبلا توی کارشناسی ارشد وام گرفتی الان بهت نمیدیم. خدا ااگه همین یبار بهم لطف کنه و ببینه چقد افتادم تو خنسی خب کم چیزی نیست.  اونقد خنس که پول ن دفتر و قلم نداشتم. گشتم از تو وسایلم خودکار پیدا کردم.  خنده داره. اونی که پول خودکار نداره چطور میخواد فارغ التحصیل شه. الله اعلما

ونی که پول دفتر نداره رو چه به دانشگاه. ولی دیگه نتونستم تحمل کنم. نتونستم ببینم از اینم بی نصیبم.

روزای اول خیلی غصم گرفته بود از اینهمه پول بی زبونی که ماه بماه باید پرداخت کنم ولی، الان نه. خب باید سختی بکشم من از همون اول کجای زندگیم مثل بقیه بوده. که الانم  مثل بچه ادم همه چی رو خونواده برام مهیا کنه. شهریه بده. پول بزاره در اختیارم. مرفه بی درد باشم. نبودم هیچوقت.

شهریه ,دانشگاه ,ساعت پیاده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

digital marketing world وب سایت آموزش بورس بررسی تخصصی کالا برقی پی سی صدا ارزان کده .. پروفایل سیاه | Profilesiah گل سنگ